براي اينكه بحث خيلي پيشرفته نشود من مقداري به زبان لري اضافه مي كنم .
فرض كنيد كه دو سهم خيلي پر ريسك و پر بازده را در بازار پيدا كنيم كه شرط زير را داشته باشند :
روندشان كاملا بر ضد يكديگر باشد يعني روزي كه اولي يك درصد بالا مي رود دومي يك درصد پاپين بيايد و فردا دومي سه درصد بالا برود و اولي سه درصد پاپين مي آيد . يك بار اولي در طول يك ماه نصف شد ولي دومي دو برابر شد . ماه بعد اولي جبران كرد ولي دومي بدبخت شد . هر دو خيلي پر ريسك هستند عده اي با خريد آنها سود چند صد درصدي برده اند و عده ديگري بدبخت شده اند . همه با وسوسه سود چند صد درصدي تا پاي امضاي درخواست خريد مي روند ولي موقع امضا دستشان مي لرزد

.
اين حالت به زبان آمار همبستگي كاملا معكوس يا ۱- ناميده مي شود .
در اين ميان دو آقاي زرنگ به نام ماركويتز و شارپ پيدا مي شوند و مي گويند كه ما هر دويشان را مي خريم

. بعد از مدتي همه ديدند كه سرمايه گذاري ايندو با وجود بازده خيلي زياد بدون ريسك است و هيچ نوساني ندارد چون نوسانات يكي را ديگري خنثي مي كند . بنابراين به آنها جايزه نوبل دادند .
البته در هيچ بورسي چنين دو سهمي با ضريب همبستگي ۱- يافت نمي شود ولي مي توان با تشكيل سبدي از صنايع مختلف و كمتر وابسته به اين حالت ايده ال تا حدودي نزديك شد B) .